Wednesday, May 15, 2002

كمي بعد آمدي
سفره چيدي براي جن هاي دم بخت
ته شب كه آويزان شدم
در اين كلبه كه مادر به قهوه اي مي زند
قرار نيست بترسي
نبيند چقدر سير نگاهت مي كنم
باشد پرنده هم كه باشي
هوا مي شوم
فوقش نفهمي چقدر پهن
لابد جا نمي شوم توي دستت
كه اين ستاره ستاره گفتن
براي ما بال نمي شود
ورق نمي شود
يك دست هم كه داشته باشي
رو مي كند اين دفتر
و شايد هم بي بي بغلم كند بي هوا
- اٍ در را ببند
عجب آدمي خيالش نيست
نصف شب دنبال رنگين كماني
اينكه فعلا فدايت شوم
پست مي شود به حالا بماند
007 بازي در نياور
" پرتره"بي دست كه مچ ندارد
خانم
خيالم بافته است الان
سالها بعد كه نيامدم چي ...



Payam || 1:33 AM ||

Comments: Post a Comment

ژکان


دوستان

ماهنی
حسام
پاشا
صدف
بلوط
اینجا فرانسه همه چیز خاکستری مرده های بی برکت
دنیای کوچک او
سارا

This page is powered by Blogger. Isn't yours?





Free Photo Albums from
Bravenet.com Free Photo Albums from
Bravenet.com