| ||
|
Monday, May 13, 2002
ورود افراد ممنوعه اكيدا آزاد ول كن هرچه طناب و مناب و خلاصه را كجاي اين شهر قرمز نيست به قيافه ها كه خوب نگاه مي كنم : "مرغ پركنده موجود است" قر و قميش اين كوچه ديگر مرا نمي گيرد فقط نزديك كه مي شوي دهان آدم آب مي رود دست خودم كه نيست معلوم نيست از كجا چسبيده به من عادت كرده بين خودمان هم فرق بگذارد بعد برش دارم بگذارم لاي تو اينكه جرز داشت باشي يا نه اصلا مهم نيست لطفا خودت را نصب نكن سر راهم كه حالا اين لشكر كشي يعني ميهماني يعني خراب مي شوي سر من كه چي هميشه كه نمي شود غار غار كرد به خاطر همين دختره نگاهش كن . نه والا خوب نگاه كن همين طور مفت دور خودت نرده مي كشي پرده مي كشي الان كه خيلي مثلا زرنگم زبانم بلبل پراني را مي داند دعوا كه شد آخر پاييز و شاهنامه را به هم كوك مي زنيم خوبٍ..!
Comments:
Post a Comment
|