Monday, June 24, 2002

نم نمك مي رفت كه متوجه شد مردي توي لجن تا زير دهان فرو رفته , از بالا و پايين رفتن پلك هاي گل آلودش پيدا بود كه هنوز زنده است بنابراين نعره زنان به سمتش دويد وبا يك معلق پريد وسط لجنزار و با تلاش و زور فراوان مرد را از آنجا بيرون كشيد هر دو نفس زنان كنار لجنزار دراز كشيده بودند كمي حالش كه جا آمد گفت شانس آوردي مرد گفت تو واقعا آدم احمقي هستي با تعجب گفت آخه چرا؟؟؟ گفت آخه مرد حسابي چرا اول نپرسيدي؟؟؟ من داشتم آنجا زندگي مي كردم!!!!!!
اين باشه تا سه شنبه


Payam || 4:28 PM ||

Comments: Post a Comment

ژکان


دوستان

ماهنی
حسام
پاشا
صدف
بلوط
اینجا فرانسه همه چیز خاکستری مرده های بی برکت
دنیای کوچک او
سارا

This page is powered by Blogger. Isn't yours?





Free Photo Albums from
Bravenet.com Free Photo Albums from
Bravenet.com