Sunday, June 02, 2002

ماجراي سوفي كل ... همانطور كه مي دانيد او بي هيچ دليل خاصي به تعقيب غريبه اي در خيابان مي پردازد سوفي سايه آن غريبه مي شود و بنابراين , به يك مفهوم , رد پاهاي آن غريبه را محو كرده , به مثابه سرنوشت او عمل مي كند او با خلق يك خلا از ديگري مي خواهد كه آن را پر كند . او خودش هيچ است. او خود هيچ ميلي به اين همه ندارد . او نمي خواهد هيچ جايي برود , هرچند كه آن غريبه را تا ونيز تعقيب مي كند او نمي خواهد سر از كار مرد در بياورد يا از ماجراهاي زندگيش خبر دار شود در واقع او دليليست بر اينكه مرد هرچند خود فكر مي كند به جايي مي رود در واقع به جايي نمي رود در جايي كه او فرضا آنجاست در واقع كسي نيست !!!
خوب حالا عرفان شناسا مرد و مردونه بيان وسط اين خلاصه اي از يك اثري كه يك غربي نوشته ( با اون ديدگاهاي مادي خاص غرب ) منبع اين اثر هم الان مي دم خدمتتون ولي اگه يه ذره انصاف داشته باشيد تاييد مي كنيد كه غرب توي ماديات كه پيشرفت كرد هيچي عصاره تمدن و انديشه و عرفان شرقم رو كشيد و حالا رفته به جايي كه شرق واسه دركش زيرش زاييده دمتون گم بياين به خودمون بيايم و بجنبيم !!!! اين باشه حالا تا بعد ...

sophi call, suite venitienne ( paris : editions de l etoile , 1983)


Payam || 1:14 AM ||

Comments: Post a Comment

ژکان


دوستان

ماهنی
حسام
پاشا
صدف
بلوط
اینجا فرانسه همه چیز خاکستری مرده های بی برکت
دنیای کوچک او
سارا

This page is powered by Blogger. Isn't yours?





Free Photo Albums from
Bravenet.com Free Photo Albums from
Bravenet.com