Monday, July 22, 2002

مي زند
دو ضرب
زير جدول و
شل شل كه مي دوم
جدول تقسيم و
- من؟
نه
اگر نبود آستين
مار كجا و
من كه حرص مي خورم
- رقص مي كني نخند ... سنگين !!!
رفاهي كه فروشگاه هم ندارد
نان مي خواهد
و آب
نريز
توي اين جويي كه از بس سيل نبرده
اين درخت
دارد خيارشور درمي آورد و
- شهرداري ؟
- بپر بالا
خيال نكن بنزين
نه
خدا كه از بس شخصي
- همين كنار
كنار تو و
آن چشمهاي دروغگو
نمي دانم اين
چرا ميدان نشد
اينهمه مهندس و غورباقه توي حوضش
- نشين
پاشو
نشين
پاشو
- رسيديم ؟
- نه
- برگرد ؛ دربست
شهردار كه هرچه خواسته درآورده و
ايستاده
كنج آنجا و
- من؟
- نه ؛
سگ ما كه از كره گي دمش را بريدند و
تا خود” برگرد”
پايت را از روي گاز برنداشت و ...


Payam || 1:24 AM ||

Comments: Post a Comment

ژکان


دوستان

ماهنی
حسام
پاشا
صدف
بلوط
اینجا فرانسه همه چیز خاکستری مرده های بی برکت
دنیای کوچک او
سارا

This page is powered by Blogger. Isn't yours?





Free Photo Albums from
Bravenet.com Free Photo Albums from
Bravenet.com