| ||
|
Monday, July 22, 2002
مي زند
دو ضرب زير جدول و شل شل كه مي دوم جدول تقسيم و - من؟ نه اگر نبود آستين مار كجا و من كه حرص مي خورم - رقص مي كني نخند ... سنگين !!! رفاهي كه فروشگاه هم ندارد نان مي خواهد و آب نريز توي اين جويي كه از بس سيل نبرده اين درخت دارد خيارشور درمي آورد و - شهرداري ؟ - بپر بالا خيال نكن بنزين نه خدا كه از بس شخصي - همين كنار كنار تو و آن چشمهاي دروغگو نمي دانم اين چرا ميدان نشد اينهمه مهندس و غورباقه توي حوضش - نشين پاشو نشين پاشو - رسيديم ؟ - نه - برگرد ؛ دربست شهردار كه هرچه خواسته درآورده و ايستاده كنج آنجا و - من؟ - نه ؛ سگ ما كه از كره گي دمش را بريدند و تا خود” برگرد” پايت را از روي گاز برنداشت و ...
Comments:
Post a Comment
|