Tuesday, March 30, 2004


براي كسي نمي گويم
زميني كه عاشقم است
يا مرده
يا به دنيا نيامده است هنوز
همينكه فيل از دماغ اين خط افتاد
براي "تاگور" كه نه
همين امشب شعر مي شاشم و
زانوي بغل را غم
هوا هوا هوايي مي شوم
هوايي مي روم " هاوايي" مي خرم
خرما ... خرما
==> سعي مي كنم سعي نكنم <==
خاله ! ...
دلم مي شكند از پنجره اي كه باز
دست مي كشد به سر اين يتيم ها
آخ ... استخوان ...
آخ ... خار ...
همه اش سوت
هي تناقض مي بافد از خودم خيالات
كجاي اين حرف ندارد
يك سوزن به جوالدوزم قرض مي دهم
نه از بار كسي مي روم بالا
نه الكترون الكترون معنا مي زنم بيرون
آقا بي از هر دفتري آويزان شود دست
شعبده ... باز
برگشتيم همينجا كه نقطه حرف خوبي نيست ! ...
تو چرا ؟!
كه خورشيد به هواي من آفتاب مي كند ؟!!
- دستتو بكش ...
رويا , حواست باشد
زنگي كه مي توانست بي مقدمه دلم را پاره كند
همين كنارگوشي ها آفتابه گرفته خودش را
زاغ هر چه چوب را مي زند
پنبه هايي كه رشته من مهندسي بلد نيست
نلاس ... وا ... گاس
نه ماهي كلاي مانده به جاده نا معلوم
همينقدر كه ونوس كهكشانهاي مادر مرده منم
آه پدر !! ...
ارجاعات اين متن زيادي خودش را مي تركد
تضمين مي دهم دختر خوبي باشم
و تا نهار آخر اين مداد را ندهم
شكمم نزند بيرون
حالا باطل با شماست كه من با شمام
در گوشم را قفل نگو
همنشين هر كلمه , كتاب و
مرد صالحي كه جانشين خودم مي شوم
عرضه خوابيدن نداشت ؟!
تازه از كجا معلوم
خشتك اين كتاب
خيس
نباشد ! ...
( يك كار پست مدرن ايراني از آقاي جواد اكبري )


Payam || 12:13 AM ||

Comments: Post a Comment

ژکان


دوستان

ماهنی
حسام
پاشا
صدف
بلوط
اینجا فرانسه همه چیز خاکستری مرده های بی برکت
دنیای کوچک او
سارا

This page is powered by Blogger. Isn't yours?





Free Photo Albums from
Bravenet.com Free Photo Albums from
Bravenet.com