Saturday, February 01, 2003

ببين ‍ِ اين افق
كجا
و
من‌ ِ
بو مي دهد اين شاهكار قهوه اي
كهنه ام كرده ام
مَشتي
خيار نگردي
قرينه اين ريگ
مانده لاي
گردنم
و
مي خواستم
خبر كه رفتي
نگو نمي بپتثجم
ببين
من
نگفتم
ولي
دشمن دروغگو
خرتر از راستگو !
مرگ
هرچه كه
روي
تلسكوپ
اين
بي شعورها
حلال مي شود
و
خون مني كه هلال
اگر من نباشم
سيمرغ كاف شاشش
نمي گيرد !
خريت
خر
روي
دولاي
تو
ارضا‍ء
نرفت !
زيادي
اصرار نكن
به اين
نمي دانم
خواستي
نخواه
نخواستي
برم مي داري تا
نيفتد
اين
مني
كه
من ...
روي تر
از
روي
اين
پشگلي
كه
نرفته سر خورده
و
پاهاي اين سيمرغ
كي
رفت
بالا
كه خيام كج راست
كرد و
كاف‌، گاف شد .


Payam || 1:35 AM ||

Comments: Post a Comment

ژکان


دوستان

ماهنی
حسام
پاشا
صدف
بلوط
اینجا فرانسه همه چیز خاکستری مرده های بی برکت
دنیای کوچک او
سارا

This page is powered by Blogger. Isn't yours?





Free Photo Albums from
Bravenet.com Free Photo Albums from
Bravenet.com